پانزده ماهگی عسلم
عزیزم نفسی مامانت این روزا خیلی سرش شلوغ شده عزیزم تمام تایمای بیکاریمو با تو میگذرونم ودوست دارم با تک تک لحظه هات خاطره داشته باشم تا تمام این لحظه های شیرین همیشه تو ذهنم حک بشه .روزایی که میرم دانشگاه تا برم وبرگردم به تو فکر می کنم ودوست دارم زودتر کلاسم تموم بشه تا بیام پیشت دخترم.تو تمام زندگی منو بابایی هستی هنوزم پیش منو بابایی می خوابی هر کاری کردم که ببرمت تو اتاق خودت نتونستم وقتی کنارمون می خوابی وبا اون دستای کوچولوت صورتمو می گیری ودستای باباییتو این لحظه هارو با هیچ چیزی نمی شه عوض کرد قربون اون دستای کوچولوت برم من مامان وقتی با اون لبهای کوچولوت صورتمو می بوسی نفس خدا رو صد هزار بار شکر می کنم که چه فرشته کوچولویی به...
نویسنده :
مینا
19:04